از زبانشناسی تا تجربهنویسی: جهانهای اسرارآمیز
تقریباً یکسال از زمانی که یادگیری زبان هلندی (Dutch) را شروع کردهام گذشته است. در این یکسال با فرهنگ هلندی هم کموبیش آشنا شدهام. اتکای فرهنگ به روابط اجتماعی، ارتباطات سمبولیک و زبان (محسنی، ۱۳۹۹) باعث شد که تفاوتهایی که به واسطه کلمات در رفتار یا نگاه یک فرد هلندی نسبت به یک فرد ایرانی وجود دارد توجه مرا جلب کند.
آیا دانستن زبان برای تجربهنویسی کافی است؟
حال باید این سؤال را از خود بپرسیم که آیا دامنه لغات ما در طول زندگی و تحصیل آنقدر گسترده میشود که بتوانیم بدون استفاده اشتباه از کلمات، حشوگویی/نویسی یا بهرهگیری از معادلهای غیرفارسی، مفاهیم ذهنی خود را به دیگران منتقل کنیم؟ میدانیم که زبان آنقدر مهم است که کسانی همچون وورف عقیده دارند ادراک و جهانبینی سخنگویان یک زبان، از آن زبان متأثر است (باطنی، ۹۱).
بنابراین برای نگاشتن متنی که کاربران با خواندن آن بتوانند دستورات لازم را با لحنی مناسب دریافت کنند باید علاوه بر تسلط به ساختار زبانی و دامنه گسترده واژگان جنبه دیگری از آگاهی فرهنگی و اجتماعی را نیز در نظر بگیریم. با این تعریف، آیا هر کسی میتواند تجربهنویس باشد؟ یا سؤال بهتری که میتوان مطرح کرد این است، آیا بدون آگاهی از تجربه زیسته فرهنگی یک اجتماع میتوان برای آنها تجربهنویسی کرد؟
برای توسعه محصولات در رویکردی مثل تفکر دیزاین تأکید بر همدلی با کاربر است. چرخههای بهبود متعدد به دنبال نزدیکی هر چه بیشتر با کاربر، تلاش میکنند تا جزئیات رفتاری وی را شناسایی کنند.
یکی از زمینههایی که همدلی با کاربر میتواند به غنای آن کمک کند تجربهنویسی است. به عقیده سایپر بشر تنها در یک دنیای عینی و یا در فعالیتهای اجتماعی که عادتاً پذیرفته شده است، زندگی نمیکند بلکه بسیار زیاد در اختیار زبان بخصوصی است که واسطه بیان احساس آن جامعه است. اشتباه است که تصور کنیم یک فرد بدون استفاده از زبان با حقیقت سازگار میشود و آن زبان صرفاً یک وسیله تصادفی برای حل مشکلات خاص ارتباطی است. حقیقت این است که «جهان واقعی» بهصورت ناخودآگاه برحسب عادات زبانی یک گروه ساخته شده است (پالمر، ۱۳۹۵). پس همدلی با این گروه و شناختن عادات زبانی آنها برای نوشتن نه فقط همدلانه که ضروری است.
«جهان واقعی» بهصورت ناخودآگاه برحسب عادات زبانی یک گروه ساخته شده است.
فرانک رابرت پالمر
تجربهنویس باید مبدع باشد
اگر کسی بخواهد تجربهنویسی کند، در گام اول باید به زبان مخاطبان خود تسلط داشته باشد و این تسلط چیزی بیشتر از صحبت کردن به آن زبان و به معنای توانایی ابداع، تجدیدنظر و سازگاری است. زبان پویا و در حال تغییر است. وقایع محیطی و اجتماعی روی آن اثر میگذارد. فرهنگ بخش مهمی از آن را تشکیل میدهد و زندگی روزانه افراد به آن گره خورده است.
تجربهنویسی فعالیتی انحصاری برای گروهی خاص نیست اما مهم است که به شکلی تخصصی دنبال شود. اگر کسی میخواهد ارتباط زبانی با مخاطبان را شکل دهد، حال عبارت داخل یک دکمه یا متن تخصصی یک مقاله، مهم است که ارتباط انسانی زندهای را شکل دهد که منجر به عکسالعمل یا بروز رفتاری در مخاطب شود.
عمق بخشیدن به دانش زبانی
تمرین و مطالعه میتواند برای عمق بخشیدن به دانش زبان مفید باشد. شناخت فرهنگ و توجه به موضوعات فرهنگی-اجتماعی مثل ادبیات و سینما حتماً اثربخش خواهد بود. یادگیری زبانهای جدید اغلب در شکلگیری نگاه و تفکر جدید مؤثرند زیرا دیدن آنچه در دنیایهای دیگر رخ میدهد کمک میکند دنیای خود را بهتر بشناسیم.
ریشهیابی و جستجو در دنیای واژه ها هم میتواند ایدههای جدیدی برای بیان دغدغههای ذهنی به ما بدهد. اما آنچه بیش از همه میتواند برای تجربهنویسی در دنیای دیجیتال راهگشا باشد نگاه به زبان نه فقط در قالب عبارات ترجمهشده و برآمده از زبانهای دیگر، بلکه نقاط تماس و ارتباط انسانی برای همدلی با کاربران است.
ممنون که خواندید و برایمان نوشتید
ممنون از نظر لطف شما به این مطلب
چه نگرش عمیق و جذابی :))
با اینکه خندههای انتهای متن ایهامانگیز هستند و نتوانستم درباره کامنت شما قضاوت سرراستی داشته باشم اما از اینکه وقت گذاشتید و مطلب من را خواندید ممنونم
خندهٔ رضایت بود و حکایت از لذت نهفته در متن میکرد…
بسیار عالی👌
نظر لطف شماست، شنیدن رضایت شما خوانندگان گرامی بسیار دلگرمکننده است.
دقیقا برای تجربه نویسی فقط شناختن زبان و ترجمه تحت اللفظی کافی نیست و فرهنگ خیلی تاثیرگذاره. مقاله جالبی بود مرسی 🌻 👌👌