من انسانم نه ربات – دربارۀ خطای گوگل در یوایکس رایتینگ
رباتآزما (بهانگلیسی: Captcha) چه کار میکند؟ گوگل بهعنوان پررنگترین ارائهدهندۀ سرویس رباتآزما به ما میگوید: رباتآزما یک آزمونِ جاریِ کاملاً خودکارِ عمومی برای تمیزدادنِ رایانه (ربات) و انسان است. از قدیم گفتهاند بزرگان اشتباههای بزرگ میکنند. خطای گوگل در یوایکس رایتینگ رباتآزما هم خطایی بهبزرگی خودش است. اما دربارۀ کدام خطا حرف میزنم؟
من انسانم نه ربات
طبیعیست که گوگل برای مقاصد مختلف سرویس ReCaptcha را توسعه بدهد:
- گسترش هوش مصنوعی
- شناسایی نوع حمله و ارتقای ضریب نفوذناپذیری به لایههای داخلی نرمافزار و وبسایت
- توسعۀ بازار خدمات
- قدرتمندترشدن برابر تنوعِ توقفناپذیرِ رباتهای خزندۀ مخرب و هرزنامه
- و…
اما گوگل طرف ماست یا غولِ بزرگِ دیجیتالیاش؟ چطور میتوان خطای گوگل در یوایکس رایتینگ رباتآزما را به نفعِ کاربران تفسیر کرد؟
ماجرا از چه قرار است؟
به این دو نمونه نگاه کنید:
مواجهه من و شما بهعنوان کاربر با کپچای گوگل چطور است؟ باید «رباتنبودن» خود را اثبات کنیم، نه انسانبودن را. یعنی گوگل بهطور پیشفرض هر کاربر را ربات تلقی میکند.
خطای گوگل در یوایکس رایتینگ رباتآزما – ReCaptcha
برای درک بهتر خطای گوگل در یوایکس رایتینگ رباتآزما باید کمی تصویریتر نگاه کنیم. بد نیست به سراغِ یک تصویرسازی از سرویس HCaptcha برویم:
تصویر اصلی وبسایت HCaptcha با ظرافت یک موضوع را یادآوری کرده:
رباتها حق عبور ندارند.
شاید تفاوت محسوس بهنظر نرسد، اما وقتی انسانها را خطاب قرار میدهید، انتخاب درست کلمات اهمیت حیاتی پیدا میکنند. در تجربهنویسی هر کلمه میتواند احساس امنیت یا ناامنی منتقل کند. با متن تجربه کاربر احساساتِ کاربر را لمس میکنید بنابراین درستتر آن است که کلمات را دقیق و درست انتخاب کنید.
من از هوشمندی سرویس HCaptcha در انتخاب نام، یوایکس رایتینگ و تصویرسازی لذت میبرم. برخلاف خطای گوگل در یوایکس رایتینگ سرویس رباتآزمایش، اچکپچا روی «انسان» متمرکز است و اصالت را به انسان داده نه ربات.
محوریت انسان باعث شده من در مواجهه با کپچای وبسایتهای مختلف هرجا سرویس گوگل را میبینم احساساتی شبیه به دردسر، مشکل، کاغذبازی و… را تجربه کنم. این از مهلکترین خطاهای ممکن در طراحی متن تجربه کاربر است.
اگر به من بود ترجیح میدادم بهجای استفاده از جملهای که «مشکوکبودن» را یادآوری میکند، از جملهای ایجابی و مثبت استفاده کنم. اینکه به کاربر بگوییم من به تو مشکوک هستم ممکن است او را دلزده کند. نوشتن خطاها هم قلق دارد.
رباتآزمای انسانی: Human Captcha
در مقابل، اچکپچا چنین حسی به من نمیدهد. درست است که کمی از وقتم را میگیرد اما در نهایت حس میکنم در حال طی یک فرایند درست و منطقی هستم که در نهایت به خودم و سرویسدهندۀ ثانویه (مثلا کلادفایر) کمک میکند.
در این بین سرویسدهندۀ ثالث (گوگل یا اچکپچا) میتوانند رویکردشان در مواجهه با کاربر را نشان بدهند:
همدل نبودن با کاربر
اصول نوشتن متن تجربه کاربر به ما یادآوری میکند که همدلی با کاربر از اساسیترین نکات تجربهنویسی است. زمانی که مخاطب و احساسات انسانی را نادیده میگیرید یا آنها را فدای سیستم خشکِ کدنویسی و ساختارِ مهندسی میکنید، مرتکب خطا خواهید شد.
گوگل میتواند تا سالها به این سبک از نوشتار ادامه بدهد و چون قدرتمند است، به هیچ اعتراضی هم بها ندهد، اما بیتردید نمیتواند از لمس خطایش قسر در برود.
متن تجربه کاربر نباید در ذهن ردپا باقی بگذارد. اگر متنی اینطور اثری باقی میگذارد یعنی کارش را درست انجام نداده است.
نسخۀ صوتی این مطلب
ممنون از شما که میخوانید و بازخورد میدهید 🙂
خیلی عالی بود، قلمتون سبز .