2 روش برای گسترش دایره واژگان تجربهنویس | پیشنیازِ لحنآفرینی در یو ایکس رایتینگ
چطور دایره واژگان را توسعه بدهیم؟ این پرسشیست که گهگاه از من میپرسند. هر جوابی که «تمرین عملی» در آن نباشد از نظر من مردود است. منظورم از کار، نقطۀ مقابلِ «حفظکردن» است.
یک ریزهنوشته را به دهها نوع میتوان نوشت. یک جملۀ راهنما ممکن است ده یا بیست شکلِ بیان داشته باشد. دربارۀ لحن حرف نمیزنم، دربارۀ مقدمۀ لحن حرف میزنم چون واژگان و چینششان است که در نهایت لحن را میسازد.
خب، با این اوصاف چطور باید در یک تمرین عملی، دایره واژگان را گسترش بدهیم؟
وضعیتمان چطور است؟ اوضاع اسفبارِ دایره واژگان
پیشتر در مقالهای به وضعیتِ فعلیِ دایرۀ واژگانی ایرانیان اشاره کرده بودم. ادعا نمیکنم دایرۀ واژگانیِ خیلی خیلی وسیعی دارم. دستکم میتوانم بگویم بارها و بارها موقع استفاده از کلمات، با تعجب یا نوعی بیگانگی مواجه شدهام. در همین هفته به یکی از کارآموزانم واژۀ «طنّاز» را پیشنهاد کردم تا در متنش استفاده کند. خب او تعجب کرد و گفت: «قشنگ دنبال کلمههای نارایج میگردی!»
جوابم ساده بود: اینها کلماتی در همین زباناند.
ما به سازِ کاربر یا کاربر به سازِ ما؟
کداممان به سازِ آن یکی برقصیم؟ قطعیتی وجود ندارد.
وقتی صحبت کردن از تجربهنویسی یا طراحی تجربۀ کاربر گُل میکند، یک اصلِ مهم بر سرِ زبانهاست:
طوری بنویس/طراحی کن که همه بفهمند.
اینطور به ما گوشزد کردهاند
واقعیت این است: ما صورتِ کلمات را به خاطر میسپاریم و بهجای خواندن، مغزمان تصویرِ هر کلمه را شناسایی و بلافاصله مفهومش را فراخوانی میکند. پس طبیعیست که «از دل برود هر آنکه از دیده برفت.» و بر نخوردن به صورتِ کلماتی مثلِ «بو و برنگ»، «طنازانه»، «شوخوشنگ»، «از بر شدن» که همواره در دایره واژگان مردم کوچه و بازار حضور داشتهاند، بیگانگی زبانی رقم بزند.
حالا با این اوصاف، وظیفۀ ما در خلق متن تجربه کاربر یا نوشتنِ ریزهنوشته یا هر متنِ دیگری چیست؟ سر سپردن به دایره واژگان تنگ و محدود عمومِ مردم یا تلاش برای افزایشش؟ با ۷۰۰ کلمه یا کمتر میدانِ رقصِ ما زیادی تنگوترش نیست؟
این چیزیست که من فکر میکنم:
کاری کن کاربر بتواند با تو همرقص شود، نه آنکه به سازش برقصی
یک پیشفرض غلط
یادمان باشد که آنچه لحن در متن تجربه کاربر را میسازد گفتارنویسی (شکستهنویسی) نیست، بلکه دایرۀ واژگان وسیع است. تجربهنویس مثل یک معمار است، معماری که هر چقدر مصالحِ متنوعتری داشته باشد، قدرتِ طراحی و اجرای توسعهیافتهتری هم خواهد داشت.
چطور دایرۀ واژگانیمان را وسیعتر کنیم؟
برویم سراغ تمرینهای کاربردی:
راهرفتن با واژهنامهها
مغز محدود و حافظه خللپذیر است. هر چقدر هم که تعداد واژگانِ زیادی در ذهن داشته باشیم، از واژهنامهها بینیاز نیستیم.
وقتی خام و نوجوان بودم فکر میکردم ورقزدنِ فرهنگ واژگان میتواند برایم آموزنده باشد، ولی مثلِ این بود که بخواهم از روی کتاب آشپزی دستور یک غذای خوشمزه را بخوانم در حالی که نه گاز دارم نه مواد اولیه.
تجربه به من ثابت کرده که باید این تمرین را جدی بگیریم:
جملهات را بنویس و بعد به سراغِ فرهنگهای مختلف برو. از فرهنگهای کاغذیِ محشر مثل فرهنگ بزرگ سخن یا فرهنگهای آنلاین دهخدا و معین گرفته تا فرهنگ واژگان فارسی سره یا فرهنگ طیفی. حالا واژگان مشابه از نظر معنایی را جستجو کن و جملهات را مدام تغییر بده. این نرمشِ عملی، خیلی زود میتواند دایره واژگان شما را بهبود ببخشد.
بخوان
فوتبالیستها از تماشای فوتبالِ دیگر بازیکنان الهام میگیرند و آشپزها از آشپزیِ دیگران. از نویسندگانِ دیگر الهام بگیر. راهش فقط خواندن است و بس. همیشه گفتهام که خواندن به سبک یک نویسنده، خواندنی بهروش مهندسی معکوس است: میخواند، دقیق میشود و کشف میکند.
علاوه بر این، خواندن تمرینِ بهیاد سپردنِ کلمات است و از این جهت، یکی از مهمترین ابزارهای گسترش دایره واژگان حساب میشود.
شما تمرین دیگری میشناسید یا این تمرینها را امتحان کردهاید؟ برایمان بگویید.
سلام و ممنون از شما بابت اینکه خواندید و واژهدان را معرفی کردید.
[…] دربارۀ اهمیت واژهها، سرهنویسی، عربیمآبی، فرنگیمآبی، واژههای […]
سلام
مرسی از مقالات عالی شما واقعا از خوندنشون لذت میبرم.
پیشنهاد می کنم نرم افزار واژه دان رو هم معرفی کنید، با همین رسالت طراحی شده و رایگان هست.
vajehdan.com