تجربۀ تجربه‌نویس

تحلیل و تماشا: مستند معضل اجتماعی – طراحی تجربه یا الگوهای تاریک در طراحی تجربه کاربر؟

پوستر فیلم مستند معضل اجتماعی The Social Dilemma ۲۰۲۰

نویسندۀ کتابِ «فلسفۀ ترس» می‌گوید: «ترس درست زمانی سر بر می‌آورد، که با احتسابِ همۀ جوانب، زندگی ما نسبت به هر دورۀ تاریخیِ دیگری امن‌تر است.» از این جهت، شاید مستند معضل اجتماعی (The Social Dilemma) یکی از هزاران حرکتِ رسانه‌ای دلهره‌آوری باشد که سعی می‌کنند انسان و جهان و محیط زیست و اخلاق و… را در معرضِ سقوطی نزدیک نشان دهند.

حتی اگر چیزی دربارۀ مفهوم الگوی تاریک در طراحی تجربه کاربر نشنیده باشیم، تجربه‌اش کرده‌ایم. بسیار قبل‌تر از گسترش مفهوم User Experience کم‌وبیش به دامِ الگوهای تاریک افتاده‌ایم: شاید در خانه وقتی کودک بودیم، شاید در مدرسه یا حتماً در اجتماع و ساختارهای سیاسی-اقتصادی.

مفهوم الگوی تاریک (Dark Pattern) در طراحی تجربه کاربر

محمود صادقی -محقق رشتۀ تعامل انسان-کامپیوتر دانشگاه کلاگن‌فورت- می‌نویسد:

آیا برای شما هم پیش آمده که حین استفاده از رابط کاربری یک نرم‌افزار متوجه شوید طراحی آن عمدا به گونه‌ای است که شما را به کار خاصی که نمی‌خواهید سوق دهد؟ اجبار بر کلیک روی تبلیغات، خرید‌های اضافی، ثبت‌نام‌ ایمیلی پیش‌فرض و… مواردی آشنا هستند، نه؟ در اصطلاح طراحی تجربه کاربر، به این‌گونه کلک‌ها برای فریب کاربران، «الگوی تاریک» (Dark Patten) می‌گویند.

از زمان تیک‌ نصب‌ برنامه‌های ناخواسته در نصب نرم‌افزارها تا رسانه‌های اجتماعی، این حقه‌های پلید را به وفور دیده‌ایم، اما کمتر کسی نام‌شان را می‌داند یا در موردشان صحبت می‌کند! در این مطلب قصد داریم تعدادی از مرسوم‌ترین این الگوهای سیاه را با هم مرور کنیم.

الگوی تاریک چیست – محمود صادقی

تجربۀ مواجهه با متن تجربه کاربر که بر اساس الگوی تاریک نوشته شده باشد، تجربه‌ای تکراری‌ست.

مستند معضل اجتماعی و الگوهای تاریک

چند نفر از مدیران ارشدِ کمپانی‌های گوگل، توییتر، فیس‌بوک، پینترست و… جلوی دوربین می‌نشینند و از احساس خطر دربارۀ آیندۀ شبکه‌های اجتماعی حرف می‌زنند.

نکتۀ جالب توجه دربارۀ مستند معضل اجتماعی، حضور همین چهره‌هاست: گویی یک مخترعِ پشیمان، برای کاستن از بار گناه یا پیشگیری از گسترش ویرانیِ ناشی از اختراعش، لب به اعتراف و هشدار باز کند.

دکمۀ لایکِ فیس‌بوک بی‌تردید یک ابداع و سرچشمۀ تغییرهای بسیاری بوده است. رفتارهای انسانی بعد از ظهورِ Like دیگر مانند قبل نیست. از گذشته تا امروز، ابزار توانسته تجربۀ کاربری‌اش را بر انسان تحمیل کند: ما همانطور که سوارِ الاغ می‌شدیم با ماشین‌مان تعامل نمی‌کنیم، حالا دیگر بلد نیستیم از الاغ و اسب سواری بگیریم چون عادت و مناسباتِ رفتاری ما دگرگون شده است.

تغییر رفتار و عادت، یکی از طبیعی‌ترین عوارض ابزار است. نرم‌نرم حتی مغز هم تحت تأثیرِ چرخۀ تازۀ رفتاری، فرایندهایش را به‌روز می‌کند و طوری دیگر، طوری تازه فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد.

پوستر فیلم مستند معضل اجتماعی The Social Dilemma ۲۰۲۰

کارمندان ارشد توبه کرده‌اند و حالا دست به افشاگری دربارۀ اختراعات و طراحی‌های خود می‌زنند؟ گوگل و فیسبوک و اینستاگرام و توییتر و… یک تور برای ما پهن کرده‌اند؟

فیلم مستند معضل اجتماعی ۲۰۲۰ بار دیگر دربارۀ همین موضوع حرف می‌زند: دربارۀ آنچه هوش مصنوعی، الگوهای تاریک در طراحی تجربه کاربر و «اقتضائات ابزار دیجیتال» رقم می‌زنند.

واقعیتِ این است: یک یا چند گروه متشکل از چند ده یا چندصد انسان، ابزاری خلق می‌کنند که برخلافِ گذشته، انعطاف‌پذیری اندکی دارد، بنابراین کاربر (یا به تعبیر فرنگی‌اش «مصرف‌کننده (User)» آنطور که پیش‌بینی شده (User Flow) در آن می‌چرخد.

شبکۀ اجتماعی علیه شبکۀ اجتماعی

فارغ از اعترافاتِ مخترع لایک یا دیگر مدیرانِ ارشدِ توبه‌کردۀ شبکه‌های اجتماعی، نکتۀ قابل تأملِ دیگر در فیلم مستند معضل اجتماعی تهیه‌کننده و پخش‌کنندۀ آن است:

نتفلیکس به‌عنوان یکی از غول‌ها (یا شاید غولِ غول‌ها)ی هوش مصنوعی که تلاش می‌کند کاربران را با طراحیِ متناسب، در اتصالِ مداوم (حضور مداوم، مصرف مداوم) قرار دهد، تولیدکنندۀ این فیلم است. عجیب و کمی خنده‌دار نیست؟

به هر روی پخش مستند معضل اجتماعی بی‌حاشیه هم نبود.

فیس‌بوک انتقاد نتفلیکس نسبت به الگوریتم خودش را به سمت خود نتفلیکس برمی‌گرداند و می‌گوید: «فیس‌بوک از الگوریتم استفاده می‌کند تا تجربه کاربرانش را بهتر کند. درست مثل آمازون، اوبر و اپلیکیشن‌های بی‌شمار دیگری که با مشتری در ارتباط هستند. این شامل خود نتفلیکس هم می‌شود که از الگوریتم استفاده می‌کند تا تشخیص بدهد کدام کاربران باید این فیلم را ببینند و آن را به آنها پیشنهاد کند. این در مورد هر محتوایی که روی این پلت‌فرم نشان داده می‌شود صادق است.»

از نوشتۀ حمید جعفری – روزنامۀ دنیای اقتصاد

انسانِ لایک‌کننده

اسنانی که مستند معضل اجتماعی از آن حرف می‌زند چه رفتاری دارد؟ لایک می‌کند تا لایک شود. دنبال می‌کند تا دنبال شود. عواملِ مختلفِ روانی، اجتماعی، سیاسی و… ممکن است در تولید این نوعِ تازه از انسان دخیل باشد. عواملی که به نظرم امروز وقتِ بررسی و کشفِ آن‌ها است. پاسخ دادن به این سؤال که «چرا کاربرِ اینترنت حاضر است از هر وقتی برای رجوع به چیزی که منفعتی ندارد استفاده کند؟» بسیار مهم است.

بسیاری از کاربرانِ اینترنت به دنبالِ جذابیت‌های ارتباطی تازه‌اند، نه حلِ مسائل ذهنی یا کشفِ یک رازِ انسانی یا یافتنِ پاسخِ یک ابهام علمی یا حتی آموختنِ راهی تازه برای بهبودِ کیفیت زندگی. آن‌‌ها به شبکه‌های اجتماعی رجوع مداوم دارند چون از فراموش شدن می‌هراسند.

مدتِ کوتاهی فراغت از این شبکه‌ها بی‌درنگ کاربر را از یادِ دیگر کاربران خواهد برد. کاربرانِ شبکه‌های ارتباطی و اجتماعی مسائل خود را با همه در میان می‌گذارند. حریم خصوصی خود را تا حدِ زیادی آشکار می‌کنند، تجربه‌های شخصی را به اشتراک می‌گذارند و کمتر امرِ پنهان و نهانی برای خود و خانواده‌شان محفوظ می‌دارند.

انسانِ انگشت‌مغزِ تنها

بشرِ فناوریِ مدرن، بشرِ اسکرول‌باز و لایکر و فالوور، ذهنی چون دالان دارد. انگشت‌مغز است. اطلاعاتِ پرحجم، مکرر و سریع واردِ دالان می‌شود و بی‌توقف عبور می‌کند. این همان تصویری‌ست که فیلم مستند معضل اجتماعی عریان‌تر از همیشه به نمایش گذاشته است.

تهِ این دالان اگر هیچ و پوچ نباشد، لااقل هیجان‌زدگی و هرهری شدن است. اما بشرِ مطالعه‌گر، ذهنِ پردازشگر دارد. ذهنِ پردازشگر است که جامعهٔ بهبودیافتهٔ آینده را می‌سازد و به کمالِ انسانی و به وحدتِ آرمان‌های انسانی می‌اندیشد.

گسترشِ غلط‌های املایی، خدشه‌دار شدنِ رسم‌الخط و زبانِ فارسی، از میان رفتنِ اندیشه‌ورزی پویا، سوق یافتنِ جامعه به سمتِ هیجان‌زدگی و التهاب‌های ناگهانی و زودگذر، نادیده‌انگاشتنِ واقعیت‌ها، تنها بخشی از عوارضِ نابودی مطالعه در جامعه است. شبکه‌های اجتماعی و مطالعه هنوز نتوانسته‌اند همزیستیِ درست بیابند.

اگر چاره‌اندیشی نکنیم، این مهندسان و سرمایه‌گذارانِ فناوری‌های نوین هستند که برای مرحلهٔ بعدی زندگی ما تصمیم می‌گیرند. بعد از اینستاگرام نوبتِ چیست؟

اینترنت مادر است یا فرزند؟

می‌توانید جستجوگرِ خوبی در فضای وب باشید و بهتر از دیگران پاسخِ سؤالاتتان را بیابید. در این صورت شما صاحبِ نوعی مهارت هستید اما آیا قوهٔ تجزیه و تحلیل و راستی‌آزمایی‌تان را هم اینترنت تقویت می‌کند یا ارتقا می‌دهد؟

پاسخ منفی‌ست. ما کتابخوانی و آموختنِ مبتنی بر سر و کله زدن با کلمات را به پای دسترسیِ سریع به اطلاعاتِ درهم قربانی می‌کنیم.
کتاب دانشِ ما را شخم می‌زند و با تزریقِ کلمات و مفاهیم تازه ذهن را به فعالیت وامی‌دارد. امبرتو اکو -رمان‌نویس، نشانه‌شناس و زبان‌شناس ایتالیایی- در مصاحبه‌ای با اشپیگل می‌گوید:‌ «فرهنگ این نیست که بدانیم ناپلئون چه سالی فوت کرده است. فرهنگ این است که ظرف مدت دو دقیقه (چیزی را) دریابیم. البته، امروزه با وجود اینترنت این نوع اطلاعات را می‌توان در کسری از ثانیه پیدا کرد. اما همان طور که گفتم، با اینترنت هرگز چیزی را نخواهید دانست.»

این همان چیزی‌ست که مستند معضل اجتماعی از زاویه‌ای دیگر به آن نگاه کرده است.

تغییر فرایند مغز

مستند معضل اجتماعی روی موضوعِ مهمی دست گذاشته: تغییر سبک زندگی و رفتار.

نیکلاس کار، نویسندهٔ کتابِ «کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» در کتابش توضیح می‌دهد که چطور اولین بار برای ساده‌سازی کارها و سرعت بخشیدن به امورش یک مکینتاش خرید و چطور قدم به قدم به دامِ پیشرفت‌های شرکتِ اپل افتاد تا ناگهان دید او نیست که انتخاب می‌کند، بلکه دیگری برایش تصمیم می‌گیرد و او پیروی می‌کند.

او در کتابش توضیح می‌دهد که نه تنها کامپیوترها سبکِ زندگی‌اش را عوض کردند و او هر روز مجبور می‌شد همپای پیشرفتِ فناوری شیوه‌اش را عوض کند، بلکه مدتی پس از بهره‌گیری از امکاناتِ نوینِ وب، کم‌کم تمرکزش برای کتابخوانی را از دست داد.

تماشای مستند معضل اجتماعی

هم‌رسانی
نویسنده و تجربه‌نویس
نویسنده و تجربه‌نویس
داستان‌نویسی که با تجربه‌نویسی گذران می‌کند. من برای هموارکردن مسیر تجربه کاربران می‌نویسم. برای یوایکس رایتر شدن، مهارت نویسندگی کافی نیست. اینجا جهانِ طراحی‌ برای انسان است.
راه‌های ارتباطی:
دیدگاه ها
اولین باشید ...
شما بگویید

همرسانی