بیشتر از یک مدرسه: قصۀ طراحی متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه
حق با مسعود بود. اعتراف میکنم وقتی اولین بار با هم دربارۀ پروژۀ فیلیمومدرسه صحبت کردیم باور نداشتم تا این اندازه هیجانزدهام کند. روراست بگویم، فکر میکردم یک پروژۀ ساده است که زمان کمی درگیرم میکند. بهنظرم نه سخت بود، نه پیچیده، نه حتّی به انرژی فکری زیادی نیاز داشت. در نگاه اول همه چیز ساده بود: یو ایکس رایتینگ یک وباپ به نام فیلیمومدرسه که قرار است فیلم آموزشی به مشترکانش نمایش بدهد.
استانداردهای ابتدایی در طراحی متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه
اگرچه در آغاز گمان میکردم کارِ هیجانانگیزی نیست، چند نکته را در نظر گرفتم:
- رسمالخط کتابهای درسی با رسمالخط رسمی کشور متفاوت است. (چرا؟ نمیدانم!) ولی باید میرفتم سراغ کتابهای درسی و سعی میکردم متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه را مطابق رسمالخط کتاب درسی بنویسم. مثلاً نباید از سریا (ۀ) استفاده میکردم.
- بهقولِ جناب مولانا «چونک با کودک سر و کارم فتاد / هم زبان کودکی باید گشاد». بنابراین باید لحن و زبانی را انتخاب میکردم که برای بچههای کلاس اول تا نهم مفهوم و ساده باشد. در نظر گرفتن پرسونای محصول همیشه یک پیشنیاز اساسیست.
- باید مراقب میبودم که سادگی و شفافیت، بهاشتباه من را به دامِ گفتارنویسی و شکستنِ دستورزبان نیندازد. باید یادم میبود که با نوآموزان طرف هستم و هر جور بنویسم در آنها تأثیرگذار است.
- در عین حال لحن متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه میبایست ساده، شفاف، صمیمی و درست میبود.
کار بیخ پیدا کرد
همیشه تلاش میکنم حین و بعد از تجربهنویسی هر محصول، خودم آزمایشش کنم. بنابراین گهگاه به فیلیمومدرسه سر میزدم و ردپایم را رصد میکردم. میخواستم ببینم همه چیز درست است؟ چیزی نیاز به بهبود ندارد؟ چیزی از قلم نیفتاده؟ در فرایند کدزنی و توسعۀ نرمافزاری هیچ متنی بهاشتباه منتقل نشده؟
خوشبختانه برخلاف اغلب محصولاتی که رویشان کار کردم، دقتِ تیم برنامهنویسی استودیو گروسیان مانع از انتقالِ غلط نوشتهها میشود. تا امروز نمونهای ندیدم که نشانهای از سهلانگاری یا کماهمیتانگاری متن تجربه کاربر در فیلیمومدرسه باشد. از این بابت از نیما و یوسف و بقیۀ بچهها تشکر میکنم.
لابهلای چرخزدنم در محصول، یک جایی حس کردم بیشتر از قبل درگیرش شدم. واقعیت داشت: بهش حس پیدا کرده بودم. ویدئوها را تماشا میکردم. سؤالها را جواب میدادم. به بخشهای مختلفش سر میزدم و….
با این حال همچنان حس میکردم جای یک ماجرای هیجانانگیز خالیست. مسعود همین جا وارد عمل شد. ما قصه ساختیم.
سفر، بازی، درس
قرار است در طول هر مرحله بچهها چیزهایی فراتر از درس هم یاد بگیرند، حس پیشرفت کنند و بابتِ قدمهای درسیای که برمیدارند جایزه بگیرند.
مرحلههای قصهوار در فیلیمومدرسه
مسعود از من خواست عمق ارتباطم با محصول را بیشتر کنم. از طرفی خودم هم دوست داشتم برای بهبود فرایند یو ایکس رایتینگ به فرایندها نزدیکتر باشم و از لحظۀ شکلگیری ایدۀ توسعه در جریان ماجراها باشم و فرایند طراحی را ببینم. در نتیجه، پایم گیر شد و از شما چه پنهان دلم هم.
به این ترتیب ایدهای که مسعود گروسیان به دنبالش بود در یک بعد از ظهر زمستانی تا غروب متولد شد. ایده این بود: تبدیل کردن فیلیمومدرسه به چیزی بیشتر از یک مدرسه و آمیختنِ سرگرمی و درس.
در دنیایی که آن روز عصر خلق شد، ۵ مرحلۀ قصهدار شکل گرفت:
- سفر با ماشین زمان
- انگشت سحرآمیز
- نجات پهلوان پوریا
- نبرد با اشباح
- معجون نجاتبخش
برای هر کدام از این مراحل قصه نوشتیم. برای اجرایش به تصویرسازیها، پشتپردۀ فنی، ساختار امتیازدهی بابتِ پیشرفت درسی، طراحی تجربه کاربر و تجربهنویسی محتاج بودیم. همه چیز خیلی خوب راستوریست شد.
ارزشهایی که بعداً شکل گرفت
دیگر آن احساس ابتدایی را نداشتم. وقتی اولین بار بعد از اضافه شدن مراحل وارد محصول شدم، دیدم بدون اجبار دارم ازش استفاده میکنم. این یک مأموریت کاری نبود، من واقعاً داشتم علوم سوم دبستان را یاد میگرفتم، به سؤالها جواب میدادم و سعی میکردم تاجگذاری کنم!
تاجگذاری بابت پیشرفت
من ناخودآگاه وارد بازی شدم و سعی کردم با پیشرفت در فرایند درسها، امتیاز بگیرم. خودم به مخاطب متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه تبدیل شده بودم.
بنابراین رعایت برخی نکتهها در طراحی متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه مهم شد:
- با بچهها سر و کار داشتم و باید مراقب میبودم حسِ رقابت را در آنها پررنگ نکنم.
- متن تجربه کاربر فیلیمومدرسه نباید به بچهها عشق شرطی میبخشید. نباید بابت اشتباه تنبیه و سرزنش شوند یا بابت کار درست احساس سزاواری برای تحسین شدن داشته باشند.
- پیشرفت خوب است امّا رقابت نه. زندگی مسابقه نیست.
- خوب است بچهها با مفاهیم بلندِ انسانی مثل آزادی، عشق، صلح، مردمداری و کمک به همنوع آشنا شوند.
- خوب است بهکمک قصه، تصویر و متن تجربه کاربر بچهها را با مفاهیم ایرانی آشنا کنیم.
- خوب است که بچهها را بهکمک قصه و متن تجربه کاربر با دانشی بیشتر از دانش کتابهای درسی آشنا کنیم.
حالا احساس مفیدبودن دارم و این پایانش نیست
قرار نیست به همینجا ختم شود. حالا هیجانزده و پراشتیاقم. میخواهم چیزهای بیشتری به فیلیمومدرسه ببخشم و بهعنوان نویسندۀ متن تجربه کاربر در کنارِ تیم استودیو گروسیان و مسعود و نیما و یوسف و لادن و مهدی و امیررضا، یک جای خالی را پر کنم، یک ارزش نو به جهان ببخشم و همین امروز برای برای بچههایی که تغییردهندۀ فردا هستند، محصولی خوب بسازیم.
این همان چیزیست که من را سر ذوق میآورد. ما برنامههای بیشتری برای غنیکردن فیلیمومدرسه داریم. اگر دانشآموز اول تا نهم دوروبرتان هست، حتماً یک اشتراک فیلیمومدرسه مهمانش کنید.
من هم این روزها درگیر یوایکسرایتینگ برای بچههای هفت-هشت ساله هستم و به چیزهای جالبی در این باره رسیدم. همین روزها مقالهای دربارهش مینویسم…
خوندن تجربهی شما هم مطمئنم کرد در مسیر درستیام، ممنون بابت این پست خوب و به موقع!
سلام
ممنون از شما که خواندید و برای ما نوشتید. خوشحالیم که در مسیر ارزشآفرینی هستید. حتماً شما هم مثل ما از این روند حظ میبرید 🙂
💪