از چالش یوایکس رایتر: من نویسنده تجربه کاربر هستم، نه یک آشپز
اِلِین شورت – یوایکس رایتر: من یک تجربهنویس هستم و در چند شرکت فناوری بزرگ مشغول به کار بودهام. حساب کاربری لینکدینم همواره مملو از پیغام آگهینگارهایی است که قصد دارند به نویسنده تجربه کاربر تبدیل شوند. در پاسخ به این افراد مجموعهای از کتابها (مانند «رها کردن کلمات» از جینی ردیش) و منابع آنلاین (مانند گروهها و کانالها در زمینۀ تجربهنویسی) مورد علاقه خودم را معرفی میکنم. با این حال هیچگاه دربارۀ چالش یوایکس رایتر به آنها نگفتهام و یک حقیقتِ تلخ دربارۀ شغل UX Writing را با آنها در میان نمیگذارم، چون کمی افسردهکننده است. اما حس میکنم شما میتوانید این مسئله را درک کنید:
برای کسی کلوچه نپزید
این جمله فقط کمی جنبۀ تحتاللفظی دارد. این جمله را سالها قبل، برای اولین بار در کارگاهِ «پژوهش دربارۀ کاربران» در گروه نیلسن نورمن (NNGroup) شنیدم. آنوقتها تازه با مفهوم تجربه کاربر آشنا شده بودم، و از روی سؤالهای دیگران حدس میزدم که آنها هم شرایط مشابهی داشتند. آن روز سؤالهای زیادی از سخنران پرسیده شد که میتوان مضمون اکثر آنها را اینطور خلاصه کرد:
«من در یک شرکت بسیار کوچک کار میکنم، چطور میتوانم همکارانم را راضی کنم تا زمان بیشتری را به همکاری با من اختصاص بدهند؟»
سؤال اغلب شرکتکنندگان در کارگاه این بود
بعد همگی به سخنران نگاه کردیم و انتظار داشتیم که بهشکلی جادویی چالش یوایکس رایتر را برایمان حل کند. او گفت:
«برای آنها کلوچه بپزید! اگر لطفی در حق همکارانتان بکنید، احتمالاً آنها هم آن را برای شما جبران میکنند».
این پاسخی بود که دریافت کردیم
خلاصۀ حرف او این بود که شما، اگرچه بهصورت رسمی در یک شرکت استخدام شدهاید و همکار دیگران به حساب میآیید، همچنان مجبور هستید تا برای ترغیب افراد به همکاری، کارهای نامتعارفی انجام دهید. سخنران باور داشت که این کار باعث خارجشدن از محدودۀ امن شده و اهمیت انجام کارهای نامتعارف از سوی افراد حرفهای در محیط کار را نشان میدهد.
آیا این جملات برای شما هم آشنا هستند؟
فرایندِ انرژیسوز توضیح دادن دربارۀ چیستی یک حرفه
از پنج سال قبل به نوشتن مطلب دربارۀ یوایکس رایتینگ مشغول بودهام و در این مدت در تشکیل دو تیم تجربهنویسی نقش داشتهام. دربارۀ محصولاتی مطلب نوشتهام که در سراسر دنیا میلیونها کاربر دارند. و با تمام این تفاسیر، رک و راست میگویم که من برای موقعیت شغلی چاپلوسی کسی را نمیکنم. چراکه آسیبهای این کار بسیار بیشتر از منافع آن است.
چالش اساسی اینجاست: شرایط محیط کارْ نویسندگان تجربه کاربر را مجبور کرده تا توضیحدادن دربارۀ ماهیت شغل خود به دیگران –مانند مهندسان، طراحان و مدیران محصول– را به عنوان بخش بزرگی از وظایف شغلی خود قبول کنند.
تازگی این حرفه، نگاهِ فردی و ذهنی (همه سوادِ خواندن و نوشتن دارند و فکر میکنند این کافیست!)، و ناآشنا بودن همکاران با نحوۀ کارکردن با ما به این معناست که مجبوریم همواره دربارۀ شغل خود به دیگران توضیح بدهیم.
همکاران دربارۀ چالش یوایکس رایتر چه میگویند؟
همکاران معمولاً این جملات را دربارۀ ما میگویند:
«چه کسی میتواند بهتر از خود یو ایکس رایتر –همان تجربهنویسی که همیشه کنار پنجره نشسته و یک گیاه پژمرده روی میزش گذاشته– دربارۀ شغل خودش توضیح بدهد؟ مطمئنم که اصلاً مشکلی با این کار ندارد! در واقع او وظیفه دارد دربارۀ شغلش به ما توضیح بدهد و شکایتی هم دربارۀ ناآگاهی ما نداشته باشد!»
با اینکه مفهوم تجربهنویسی (UX Writing) در مؤسسهها و بنگاههای طراحی نهادینه شده است، اما چالش یوایکس رایتر این است که باید همچنان با افرادی کار کند که دربارۀ این شغل اطلاعاتی ندارند. علاوه بر این، پیدا کردن راهی برای همکاری با سایر افراد در یک سازمان بر عهده خود تجربهنویسان است، حتی اگر به صورت عمدی یا غیر عمدی در سازمان منزوی شده باشند! ما همیشه وظیفه داریم که «ارزش» شغل نویسنده تجربه کاربر را به دیگران اثبات کنیم. امّا حالا قصد دارم سؤالی پرسم که ظاهراً تاکنون کسی آمادگی پاسخدهی به آن را نداشته است:
تا کی این جاده یک طرفه است؟
چرا نویسندگان تجربه کاربری همچنان باید برای کار کردن با همکارانشان، خود را به آنها ثابت کنند؟
این روند به دو دلیل میتواند تأثیرات بسیار ناسالمی به دنبال داشته باشد:
- اگر نویسندگان تجربه کاربر مجبور باشند برای شرکت کردن در فرایند یک پروژه مرتباً به چاپلوسی و «پختن کلوچه» متوسل شوند، ارزش مالی آنها برای سازمان بهشدت کاهش پیدا خواهد کرد.
- نویسندگان پس از مدتی شغل خود را رها میکنند (چون بیش از آنکه روی کارشان متمرکز شوند، انرژیشان بر اثر رفع چالش یوایکس رایتر و تلاش برای اثباتِ خود و ساخت فرایندها تحلیل میرود). افراد متخصص زیادی را نمیتوان جایگزینشان کرد. تجربهنویس در این حالت به اصطلاح «از پا در میآید»، و دلیل آن صرفاً به دوش کشیدن بار کاری سنگین نیست (البته بیشتر تجربهنویسان چند پروژه را به صورت همزمان پیش میبرند و شباهت نویسندگی تجربه کاربر و طراحی تجربه کاربر منجر به سنگینتر شدن بار کاریشان میشود). نویسندگان تجربه کاربر به دلیل ناسازگاری طراحان، مدیران محصول و سایر افراد در یک سازمان با شغل خود از پا در میآیند و با بنبست مواجه میشوند. در این حالت، یوایکس رایترها به جلسهها و رویدادهای سازمان دعوت نشده و همواره مجبور میشوند تا به تنهایی خود را با شرایط تطبیق بدهند و در جریان قرار بگیرند، چون میخواهند کارِ درست و کامل را انجام دهند. بهطور خلاصه، شرایط کار در سازمانها بهندرت موجب رضایت نویسندگان تجربه کاربر میشود.
چه کار باید کرد؟ راهکار چیست؟
مطالب بسیار زیادی دربارۀ رفع چالش یوایکس رایتر و نحوۀ فراهم کردن یک محیط همکاری سالم بین تیم نویسندگان تجربه کاربر و سایر ذینفعان یک سازمان در فضای آنلاین وجود دارد. من در بسیاری از شرکتها با طراحان، بازاریابان و مدیران محصولی مواجه شدهام که درک درستی از شغل ما دارند. حتی بسیاری از سازمانها به داشتن تجربهنویسانِ ماهر افتخار میکنند. اما با این حال سازمانها همچنان از طراحان محتوای تجربه کاربر انتظار دارند تا مراقب رفتارشان باشند، شکایت نکنند و برای دیگران کلوچه بپزند و چالش یوایکس رایتر را خودشان حل کنند.
بنابراین از همۀ همکارانم میخواهم تا: چاپلوسی را کنار بگذارید، سرزنشها را نشنیده بگیرید، و کلوچه، بیسکوییت یا کیک برای کسی نپزید!
اگر تمام این روشها را امتحان کرده و در حل چالش یوایکس رایتر راه به جایی نبردهاید، میتوانید به مدیر سازمان بگویید تا قوانینی را برای همکاری و سازگاری با سایر ذینفعان با یوایکس رایتر وضع کند. اگر از ایدۀ مواجهه با مدیر سازمان خوشتان نمیآید، سعی کنید تا با همکارانتان در این زمینه به توافق برسید (البته اگر خوششانس باشید و دیگران با شما همکاری کنند). به آنها توضیح دهید که با انجام این کار میتوانید زمان و انرژی بیشتری را برای انجام بهتر وظایف خودتان داشته باشید.
به یاد داشته باشید که روش جایگزین (یعنی چاپلوسی دیگران) به نفع شما و حلّال چالش یوایکس رایتر نیست.
حالا باید به پشت میز برگردم و به گیاه پژمردهام آب بدهم.